من مهدعلیا ننه ناصرجونم.محمدشاه سرش گرم بقبه حوری پری ها بوده کلا تو زندگیم نیومده.درنتیجه ناصرجوونم هم هرگز نه بدنیا اومده نه میاد.اما خب چیزی از ارزش های من به عنوان مهدعلیاجون کم نمیشه .تا باشد رستگار شوید:))
ادامه...
انقدر ازم سوال کردن و متوجه نشدم بامنن تا شاکی شدن که امروز تو تاکسی تا راننده بی هوا گفت کجا پیاده میشی؟گفتم من؟سر خیابون بعدی!بعد فهمیوم اصولا با من نبوده،با خانمی بود که جلو نشسته
عمه تو این مورد برعکس من هستی
میبینی با من هستن، فک میکنم با یکی دیگهن. کارفرمای قبلی به خنده، وقتی متوجه میشدم، میگفت سلااااام، صبح بخیر
همیشه توی جاهایی که فقط خودم هستم هم میگم:من؟؟ یه طوری با تعجب که انگار قرار بوده نامرئی باشم مثلا!
سوال کرد.از مسافر دیگر.شما جواب دادی؟چه خوش اقبال بوده دوتا جواب شنیده و بی جواب نمانده.
قربون شما