شاعر میفرماید:
زن زیبا بود در این زمونه بلا/خونه ای بی بلا هرگز نمونه/زن گل ماتمه/خار و گل با همه و...
دیدم نصف وبلاگ نویسای مجرد تو وبلاگ خاسدگار داشتن،من نداشتمگفتم شماره لازم نیس بزارید،چون کسی زنگ نمیزنه
شما فقط خاسدگاری کنید منم پز بدم به بقیه که مثلا آرررره
امضا: یک مجرد حسود
پ.ن: شعر بالا را هم برای این نوشتم که من ماه شب چهاردهم،فقط در محاقم.برای همین کسی تا حالا من را ندیده و نپسندیده.
دوست محترم وبلاگی از اینکه اجازه دادید باشما شوخی کنم و لحظاتی رو باخنده بگذرونم، سپاسگزارم
خواهش میکنم.مرسی از شما که همراهی کردید.

دویوما:زن باس هرچی شوعرش گفت بگه چشم




س یوما:پا شو بیا ی استکان چایی دست شوعرت بده
بعدشم زن نباس جلوی برو بچ بلاگ اسکای بگه،مهریه مهریه،خوبیت نداره
دویوما :مرد باس فقط با دست رو چش و چالش بزنه بگه هرچی خانمم بگه

س یوما :زن باس بشینه شوورش چایی تازه دم بده دستش بگه زن بزن روشن شی
بعدشم مرد آردس خونه نده همینه دیگه
شروع زندگی اومدی نسازیا



اولا:زن باس هرجوری شده راه خونشو بلد باشه
بعدشم به این خاسدگارا بگو که دیگه شوعَر داری
یهو میبینی غیرتی میشم خون جلو چشامو میگیرها....
نه دیگه آدرس بده بیام،وگرنه مهریه میزارم اجرا




من دوس دارم غیرتی بشی خون راه بیفته،بعد کلاسم میره بالاتر
پس نه چک زدیم نه چونه عروس اومد توخونه


آدرس خونه را ندادی عروس بیادا

سلام مهد اولیا بانو
بنده زاده حقیر فعلا که چیزی ندارد اگر توانست یک ملک چندصد متری در تجریش و یک عدد اتوموبیل تسلا خریداری نماید با گل و شیرینی درخور خدمت میرسم
فعلا اسم بنده زاده را درلیست درج بفرمایید
سلام
حالا تسلا هم نبود اشکال نداره من به همون شاسی بلند چینی هام راضیم،شما با گل و شیرینی تشریف بیارین

اولا بزرگوارید.بعدم ما با یک ۱۰۰متری تو تجریشی،قلهکی،خیابون فرشته ای،پاسدارانی،گل نبی،چیزی کارم راه میفته،خیلی خودتان را خسته نکنید،بخدا راضی نیستم
اصلا خواستگار زیاد داشتن و همه شون رو رد کردن کلاس خاصی داره!





والا بخدا

از دیروز فقط یکی اومد ،من خودم شیلی لی کردم رد نکردم


" نصف وبلاگ نویسای مجرد تو وبلاگ خاسدگار داشتن،من نداشتم"


حس ناخوشایندی به آدم دست میده
وقتی انتخاب نمیشه
بعضی پسرها هم این احساس رو تجربه می کنند
مثلا وقتی که می خوان با همکلاسی ها
یا بچه محل ها بازی کنند
اما سر یار کشی هیچوقت
انتخاب اول یا دوم یا ... هم نیستند
در انتها که نفر اضافی و انتخاب نشده میشن
یه سر گروه دلش می سوزه و میگه ایراد نداره بیا تیم ما !!!
وقتی این کار به دفعات تکرار بشه
حس بدی توی آدم ایجاد می کنه
حس اضافی و بدرد نخور بودن.
برای من ،زمان نوجوانی ، توی فوتبال
این داستان دقیقا پیش اومده
اما بعدها توی والیبال و بسکتبال
جبران شد و همیشه انتخاب اول یا دوم بودم
اما اون خاطرات بد فوتبال رو هنوز فراموش نکردم
خاطراتی که می گن
تو بدرد هیچ تیمی نمی خوری
تو یه جوجه اردک زشتی !!!
مثل همون ندایی که به دختری میگه
تو بدرد کسی نمی خوری !!!
پ.ن :
می دونم که زندگی هر شخص
بدون وجود نفر دومی هم پیش میره
ولی صحبت صرفا در مورد ایجاد حس عدم مقبولیته
وقتی کسی آدم رو انتخاب نمی کنه
حس ناخوشایندی در درون ما ایجاد میشه و می مونه
انسان بقول معروف یه حیوان اجتماعیه
و یکی از روال های طبیعی زندگی اون
انتخاب کردن / انتخاب شدن بعد از بلوغه.
حقیقتا ،حقیقت را گفتی عمه جان.دست مریزاد
با اجازه چراغ اول رو خودم روشن می کنم


بانو مهد علیا بلای عمارت ما می شوند؟
اینم گل و شیرینی
سلام عمه جونم. چطوری؟
بیا بغلم، دلم برات تنگ شده.
خواستگار همون بهتر که نیاد
سلام دختر قشنگ و مهربونم.قربونت برم.تو خوبی؟






بغللللللل
من صرفا جهت آمار میخام ننه
سلام.خواستگار داشتن بحثی است.قبول خواستگاری اونا بحث دیگه.آقایی فرمودند رفته ام خواستگاری دختر همسایه مون.اولین سوآلش از من این بود :«میشه بفرمایید مامان تون در زندگی تون چقدر حرفش در رو داره؟»خب خدا پدرت را بیامرزد اگر من رو حرف مادرم حساب وا نمی کردم الان اینجا نبودم.
ازدواج شون سر نگرفته چون دختر خانوم فکر کرده بوده خودش مادرش را ترغیب کرده براش خواستگاری کنه.
سلام


خب عمه جان من فعلا در حد داشتن بحث میکنم،بقیش را تقدیر خط کشبده
بنده خدا دنبال عاشقانه بوده