ناصرخاله تلفنی بهم گفت مهدعلیا چرا من انقدر خونمونم دلم برات تنگ میشه و حتی نصف شب پا میشم میگم مهدعلیا کجاست؟یکم فکر کردم و گفتم چون من به اندازه همه جهان هستی عاشقتم عزیرم.خیلی جدی گفت لطفا یکم کمترعاشقم باش که من انقدر دلم برات تنگ نشهاینم شانس من تو عشق و عاشقی
عمه تو رو خدا یه اسم قشنگ بزار واسه فسقلی
آخه ناصر چیه؟! این اسما منسوخ شده
حالا باز مهدعلیا به خودت میگی خنده داره
خب ننه ناصر با مهدعلیا بود.محمدرامتین آبچلویی که نبود ننه
او خوداااااااااااا
خدا حفظ کنه خاله و خواهرزاده رو
قربونت برم عزیزمخدا حفظ کنه تو را برامون عزیزم