ناصرخاله تلفنی بهم گفت مهدعلیا چرا من انقدر خونمونم دلم برات تنگ میشه و حتی نصف شب پا میشم میگم مهدعلیا کجاست؟یکم فکر کردم و گفتم چون من به اندازه همه جهان هستی عاشقتم عزیرم.خیلی جدی گفت لطفا یکم کمترعاشقم باش که من انقدر دلم برات تنگ نشه
اینم شانس من تو عشق و عاشقی

عمه به من رفتی، منم شانس ندارم
ننه کلا شانس نداریم خونوادگی،این چه وضعشه خب

وای این جوجه عجب زبونی دارهههه

خدا حفظش کنه
بچه های این دوره همشون همینن،دیدم که میگما

آی عمه این پسرتون بجای ناصرالدین شاه آرشام تهرانیه
مغرور و جذاب لعنتی 
دلش کوچولوست اینقدر با دلش بازی نکن کمتر عاشق خودت ساز این طفل معصوم را .آخی تاب دوری ات را ندارد.نازنین مهربان کودک
خب خیلی دوسش دارم چیکار کنم.فقطم همین یک فسقلی را داریم
میزان طنز و رک گویی خواهر زاده گویا به خاله خانمشان رفته است!!
عمه تو رو خدا یه اسم قشنگ بزار واسه فسقلی
آخه ناصر چیه؟! این اسما منسوخ شده
حالا باز مهدعلیا به خودت میگی خنده داره
خب ننه ناصر با مهدعلیا بود.محمدرامتین آبچلویی که نبود ننه
او خوداااااااااااا

قربونت برم عزیزم

خدا حفظ کنه تو را برامون عزیزم