رفته بودم یک گوشه و یواشکی بسته پفکم را میخوردم.خواهربزرگم یکمرتبه اومد تو اتاق و بسته پفکم را گرفت و گفت تو زیاد خوردی این مال من!خلاصه بزور ازش پس گرفتم و چون نصف بسته را خورده بود،برایش خوندم:چو دزدی با چراغ آید/گزیده تر برد کالا.خواهرم یک نگاه به من کرد،یک نگاه به بسته پفک و از دستم کشید و ته بسته را تو مشتش گرفت و سه تا دونه تهش گذاشت.گفت بیا اینم نتیجه گزیده بردنم! یک نگاه به بسته و سه تا دونه تهش کردم و گفتم والا خواهر این گزیده تر نبود.این آش بود که با جاش بردی
نظر مونپارناس محشر بود
این نشون میده فقط اون من را درک میکنه
ببخشید اما شما زنای گنده چرا مثل بچه ها می مونید!؟ بچه شدید؟!
بچگی خوبه که
نوش جونتون تا باشه از این ماجراها
قربونت
همیشه دو تا بخر و یکی رو مخفی نگه دار
وقتی زمان خوردن مورد حمله قرار گرفتی و اموال بتاراج رفت
به بهونه ناراحتی و غصه خوردن
برو یه جای خلوت و کلک دومی رو با خیالی آسوده بکن
و لذت تک خوری رو تجربه کن!!!
پ.ن :
اونلی چی توز موتوری !!!
ایده ات حرف نداشت.باید همین کار را بکنم
پ،ن:
پفک نمکی مینو اون بسته کوچیکاشم خوشمزه است،اما بزرگاش طعم نداره