نون پشمکی!

نون نداشتیم،از ته فریزر دو سه تا نان باگت بود درآوردم با داداش کوچیکه شام بخوریم.مامانمم که از سرشب سردرد داشتن،خوابیده بودن.رفتم ببینم بیدارن براشون لقمه بگیرم،گفتن یک لقمه کوچیک بمن بده.نون را نصف کردم و لقمه گرفتم و نشستم با داداش کوچیکه به کل کل کردن و لقمه گرفتن که دیدم مامانم داد میزنن مهدعلیاااا بدو بدو بیا.با چه استرسی دوییدم که ببینم چی شده؟!بلههههه

ته نان را مامان نگاه کرده بودند،دیدین مردها ریششون را میزنن ،سنگ روشویی پر از خرده مو میشه؟؟؟ته نون پر از خرده مو بود.هیچی دیگه داداش کوچیکه را فرستادم از سرکوچه یک مدل نون دیگه بخره،خریده اومده میگه بیا این نون را چک کردم دیگه پشم نداره،با دل راحت بخور

نظرات 2 + ارسال نظر
لیمو سه‌شنبه 20 آذر 1403 ساعت 10:29

ایییییی چرااا؟؟؟!!

والا منم نمیدونم،اما بقولی نون را از این به بعد با دقت بالاتری بخورننه

قره بالا دوشنبه 19 آذر 1403 ساعت 20:22

اه اه
خاک بر سرشون

واقعا خااااک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد