یک قول معروف میگه نویسنده یعنی هرکسی راحت مینویسه،مثل من:))

صبح داشتم میرفتم برای شونصدومیلیونیومین بار برم سونو!!! خب نکته اینجاست که اگر سونوی شکم و لگن تشریف میبرید باید ۱۲ تا۱۴ساعت ناشتا باشید.قدیم از این اداها نبود،جدید باب شده.

دکتر سونویی که اینبار انتخاب کردم،۴تا برادرن که همشونم تخصصشون سونو است.۲تاشون تو شهر ما هستن که هم مطب دارن و هم درمانگاهها فعالن و دوتاشون تیرونن.من چون تیرون پیش اون ۲تا رفتم میدونم باوجود تفاوت سنی، انگار چهارتاشون را از روی هم حتی تو قد و هیکل گذاشتن تو دستگاه زیراکس و کپی گرفتند.آره داشتم میگفتم.تو تاکسی یکوقت حواسم پرت شد به خانمه کنار دستیم، که چقدر تیپش درعین سادگی شیک و باوقاره که دیدم هعییییی داد بیداد،این دکتر را که با مصیبت وقت گرفتم و همینطوریشم خواب موندم و دیر دارم میرم را رد کردیم و شونصد و هشتاد کیلومتر را باید برگردم.همونجا بخودم سپردم،دست حواسم را بگیرم تا دیگه پرت نشه و برم مثل آدم سونو که دوباره موقع عبور از بوستان کنار دستم،دیدم دارن درخت هرس میکنند.بعد یاد اون جمله افتادم که نوشته بود،آدمهایی که می نویسند ،موقع پیاده روی موضوع و متن به ذهنشون میاد و وقتی از پیاده روی برمیگردن ،مثل ارشمیدوس که فریاد زد یافتم،یافتم.اینها نعره نزده ،درآرامش مینویسن و منم معمولا تو ذهنم موقع پیاده روی بشما فکر میکنم و اون وزنی که باید کم بشه اما یک گرمش هم کم نشده که یکمرتبه...

بله بنده از بس برای خودم در آسمانها سیر میکردم و مشغول صعود بودم،آقای باغبان را موقع هرس درخت دیدم،اما چشم کور شده ام ،زمین را که پرشاخه درخت بود ندید و فرو رفتم تو یک شاخه درخت که تا شکم مجروح بنده طولش بود.درحالیکه تف به ارواح شهر.دار میفرستادم ،خودم را از شاخه جدا کردم و باز اومدم برم که اینبار طول شاخه بلندتر بود و توچشم و چالم رفت و کور شدم و اینبار مسائل ناموسی تر شد درباره شهر.دارو همونجا فهمیدم بنده اصلا بدرد نویسندگی و از این دست کارهای فرهنگی نمیخورم،چون قبل نوشتن هرمتنی،دراز به دراز رو به قبله کردم خودم را.

پ.ن: دختره تو ای.نستا با کل فک و فامیل دابسمش میزاره و تبلیغ و... بعد همه با هم روح ۱۴معصوم را برا ی تبلیغاتشون وسط میارن.خب تا اینجاش که به ما چه؟فقط من موندم با توجه به اون صبغه رفتاری،هرروز یک آیه از انجیل استوری میکنه وسط بیست تا استوری قبل آیه و بیست تا بعد آیه ینی چی چی؟تازه اینم تو پرانتز بگم ،من فالو ندارمش،نمیدونم کی داره که هر روز تو اکسپلور منه

پ.ن۲: فضول؟؟؟بله هستم.

نظرات 10 + ارسال نظر
لیمو شنبه 18 اسفند 1403 ساعت 11:07 https://lemonn.blogsky.com/

خداروشکر که بعد پارک به دکتر رسیدین وگرنه لابد کلی اتفاق ناگوار دیگه پیش میومد. خواهر من هم خیلی حواس پرته یعنی میلیون ها بار از تصادف با ماشین و زمین خوردگی ها بد نجات پیدا کرده.

واقعا خدا را شاکرم،یکم دیگه جلو میرفتم به دکتر تو قسمت سوانح بیمارستان میرسیدمعمرمون به دنیاس عمه

نرگس دوشنبه 6 اسفند 1403 ساعت 21:49

گفتم من به شوخی گفتم فضول امیدوارم ناراحت نشده باشی

نه بابا ،قرار بود ناراحت بشم به ۶قسمت نامساوی تقسیمت میکردم ننه

نرگس دوشنبه 6 اسفند 1403 ساعت 16:28

عمه من چیزادیگم گفتم توکامنت نیومده؟

نه والا

نرگس دوشنبه 6 اسفند 1403 ساعت 14:42

خسته نباشی

فدااات

نرگس یکشنبه 5 اسفند 1403 ساعت 12:23 https://nargesi1370m.blogfa.com/

سلام عمه فضول خوبی ؟چشمون به درخشک شد نیومدی که گفتی میام

سلام عزیزم،میام.فقط یکم خسته ام

تیلوتیلو دوشنبه 29 بهمن 1403 ساعت 23:12

خدا را شکر که سالمی و اینستا چک میکنی
خطرش کمتراز قدم زدن توی خیابونه برات

واقعا برای من کمتره

ماهش دوشنبه 29 بهمن 1403 ساعت 20:20 http://badeyedel.blogsky.com

ای بلا

سمیرا دوشنبه 29 بهمن 1403 ساعت 19:08

سلام عمه جانم اونجاییکه موقع پیاده روی به ما فکر می کردین، منو خیلی خوشحال کرد چقدر دوستداشتنی هستین عمه جونم که ماشاءالله با اینهمه خاص بودن به ما فکر می کنین ان شاءالله حالتون کاملا خوب بشه و صد سال دیگه برای ما وبلاگ خونها نویسندگی بکنین

سلام عزیزدلم
قربونت برمشما بچه های مجازی منیدقربونت برم عزیزدلم

رضوان دوشنبه 29 بهمن 1403 ساعت 18:28 https://nachagh.blogsky.com/

عمه عزت الملوک جان!بند بند (پاراگراف،پاراگراف)نوشته هاتون مث قند و عسل شیرینه و باعث میشه لبخند بر لبان خوانندگان تان نقش بندد.نه تنها نویسنده که طنز پرداز حاذق(قهار)هستید.طفلک شهردار محترم که به خاطر ناشتا ماندن 12 ساعته شما ...شد.انشا الله هر چه زودتر بهترین نتیجه را از سونو رفتن و فیزیوتراپی بگیرید و با قلبی آرم و ضمیر مطمئن اینجا برای مان قلم فرسایی فرمایید.امروز که تولدم بود اینجا با کلمات خوشایند شما هدیه تولدم را دریافت کردم.66 سال گذشت و من هنوز اندر خم یه کوچه ام و به گرد پای شما نمی رسم از توانایی نوشتاری.زنده و پاینده باشید و ما را هم دعا بفرمایید.

قربون شما بشم منالهی که هزارساله بشید با تن سالم و دل خوش و لب خندون
شما بمن محبت دارید

ماهش دوشنبه 29 بهمن 1403 ساعت 18:00 http://badeyedel.blogsky.com

عمه من خیلی وقته فهمیدم عاشقی!؟
راستشو بگو عاشق کی هستی!؟

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد